جدول جو
جدول جو

معنی بیرون روه - جستجوی لغت در جدول جو

بیرون روه
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، تردّد، رانش، شکم روه، زحیر، هیضه، شکم روش
تصویری از بیرون روه
تصویر بیرون روه
فرهنگ فارسی عمید
بیرون روه(رونْ رُ وَ / وِ)
اسهال. شکم روش. تردد. اختلاف. (یادداشت مؤلف). پیچاک شکم. و رجوع به اسهال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیرون سو
تصویر بیرون سو
برون سو، طرف بیرون چیزی، جهت خارجی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ)
سمت خارجی. جهت بیرونی. مقابل درون رویه. جانب وحشی. طرف بیرون. (یادداشت مؤلف). مقابل جانب انسی
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
برجسته شده. بیرون آمده. رجوع به بیرون زدن شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو)
برونشو. برون شد. بیرون شد. مخرج. دررو. مخلص. علاج. چاره. رهایی:
یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به.
خیام.
کرد کارش را کسی، بیرون شوی
در درون ره دادش و بستدجوی.
عطار (منطق الطیر ص 204).
دیده ام در خون دل شد ز آرزوی روی تو
نیستش بیرون شوی دیگر کنون گو می گری.
جرفادقانی.
و شما متحیر مانده و هیچ بیرون شوی نمی بینید. (کتاب المعارف). رجوع به برون شو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیرون شو
تصویر بیرون شو
راه بیرون شدن مخرج محل خروج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرون سو
تصویر بیرون سو
برون سو
فرهنگ لغت هوشیار
اسهال شک روی
فرهنگ گویش مازندرانی